همونطور که فکر می کردم به دلم نچسبید
البته نه اینکه اصلا دوستش نداشته باشم نه
ولی کششی که دلم می خواست داشته باشه نداشت
چهار روزه تموم شد
خانه ی ادریسی ها یه فضای عجیب و جالب انگیز داشت ، همه ی داستان توی عشق آباد اتفاق می افته توی یه خونه ی بزرگ که مربوط به خونواده ی قدیمی ادریسیه
خانم ادریسی با دخترش لقا و نوه ی پسریش وهاب به اضافه ی نوکر پیر و قدیمیشون یاور توی این خونه زندگی می کنن که با ورود آتشکارها مجبور می شن با یه عالمه آدم عجیب که به ظاهر از جنس هم نیستن زندگی کنن این آدما با منش های مختلف کنار هم جمع میشن و نشون میدن که ذات همه آدما مثل همه...
خوبه بود فقط همینو می تونم بگو البته که از خوندنش پشیمون نیستم...